ماليخولياي جريده نگاري/ اين است شفق سرخ

ماليخولياي جريده نگاري/ اين است شفق سرخ

باالخره رفقاي عزيزم به اصرار شما دست به قلم برده، وارد مرحلة جريده نگاري شده ام، اما نمي توانم اعتراف نكنم كه جريده نگاري در ايران يك ماليخوليا، يا يك اراده جنون آميز بيش نيست.و شما هم اعتراف كنيد كه تمايالت قلبي شما، اين هوس ماليخوليايي را در من تقويت، واين سوداي بي منطق راسعی ميكرد منطقي نمايد. آيا ارادة جريده نگاري در اين فضاي تيره و مبهم، و در اين اجتماع از هم پاشیده شده،غيرازيك ماليخوليا تعبير خواهد داشت؟

درك محيطي كه همه چيز- همه چيزهاي مقدس- مبتذل شده، حتي جريده نگاري، وبسیاری از نويسندگان فكور قلم خود را شكسته، به زاوية عزلت و انزوا ملتجي پناهنده شده اند و به جاي آن ها افراد عادي و دماغهاي سطحي جريده نگار شده اند، جريده نگاري يك ماليخوليا نيست؟

در يك محيطي كه اشخاص بد سابقه،افرادي بي دانش و بي سواد، جريده نگاري را بقالي يا داللي تصور نموده وبراي كسب معاش فروماية خود، پاي به منطقة جريده نگاري گذاشته، و به واسطة آلودگي هاي زياد، مناعت و ابهت مطبوعات را محو و نابود کرده اند، جريده نگاري ماليخوليا نيست؟ در يك محيطي كه جريده نگاري جز تلفيق عبارتهاي بيروح و تسطير نوشتن فرمولهاي معين، سرمايهاي الزم ندارد و بالطبع، بسياري از مطبوعات عبارت شده اند از يك رشته مطالب مبتذل و تقليدهاي عاميانه و بالنتيجه، يك حس نفرت و بي ميلي عمومي نسبت به اغلب مطبوعات مشاهده مي شود، جريده نگاري ماليخوليا نيست

در محيطي كه از آزادي مطبوعات سوء استفاده مي كنند و مردم از اين عنوان مقدس، فحاشي، كي، هتاّ تهمت و افترا فهميده هيئات حاكمة تحسين وتمجيد عمليات خود را استنباط نموده است براي نشر فكر و عقيده دست به قلم بردن، ماليخوليا نيست؟

به عقيده من در محيطي كه مديران جرايد از هر حيث موهون [ سست و ضعيف ] و مورد تعرض واقع گشته اند، جريده نگاري آنقدرها مورث [سبب] افتخاروشرافت نيست

خوشبختانه شوق آشنايي ومراوده با رجال اعيان مملكت هم علت پيدايش "شفق سرخ" نيست؛ زيرا شناسايي افرادي كه به قيمت بدبختي و مرگ هزارها افراد ايراني،سعادتمند با جالل هستند، چندان مطبوع سليقة مؤسس آن نمي باشد و از طرف ديگر هم نمي توانيم مدعي شويم كه براي اصالح مفاسد موجود در عالم مطبوعات دست به قلم برده با انتشار"شفق سرخ"، يك سرمشق كامل به جريده نگاري دهيم، زيرا خوشبختانه نه به خود ونه بقلم خود، اينقدر حسن ظن نداشته، وعجز و بيچارگي نويسندگاني كه هم اكنون مشغول جريده نگاري هستند، به ما اجازه نميدهد كه يك چنين تصوري دربارة خود نماييم. پس اعتراف مي كنم كه جريده نگاري از نقطه نظر من، جز پيروي از يك عاطفه هوس آميزي يك فكر ماليخوليايي ،چيزي نيست وچنان كه ارباب اطالع ميدانند، ودرآثاربعضيّمتتبعين [ پژوهندگان ژرف نگر ] مضبوط [ ضبط شده ] است، انسان در تمایالت خود و حتي در عقايد افكار خود، محكوم عواملي نيرومند تراز دليل و برهان ميباشد. اين است فلسفة جريده نگاري من و تمام آن اشخاصي كه فشار فكر و عقيده، آن هارابه خط جريده نگاري كشانيده است


اما ساير جرايد

آن ها غالبا جرايدي هستند آزاد كه به هيچ يك از مقامات رسمي تكيه نكرده و به هيچ فرقه يا حزبي استناد ندارند. آن ها براي هدايت افكار ملت، براي سعادتمند نمودن كشور، »براي جلوگيري از دزديهاي دواير دولتي، براي حفظ آن ها مطامع سياسي اجانب، براي حمايت ضعفا براي سرنگون كردن بنيان ظلم و بدي« تاسيس ميشوند! آن ها غالبا براي نشرو ترويج معارف ايجاد نشده اند! آن ها غالبا براي نشان دادن عفت قلم، تكميل اصول مشروطيت و طرفداري از استقالل تام و تمام ايران پديد آمده اند.

مضحك تر از همه، بيانات يكي از مديران جرايد بود كه اخيرا انتشار يافت! اين جريده نگار محترمّ،شمه اي ازّترقيات مادي اروپا و مختصري از انحطاط مدني ايران نگاشته، و پس از آن، در مقام اخذ نتيجه، جريده نگاري خودرايگانه عامل جبران اين تفاوت فاحش خيال نموده است از اين رو، بعد از تاسف از اينكه ايران پست هوايي ندارد مي نويسد كه رفقاي خود را براي تهية سرمايه جريده، به فروش اثاثيه مجبور نموده كه ملت ايران را به شاهراه ترقي و سعادت هدايت نمايد.

اين است فرمول جريده نگاران در مقاله افتتاحيه خود و ما عجالتا در صحت و سقم اين مدعيات قضاوت نمي نماييم و در اين موضوع وارد نمي شويم كه به استثناي يك دسته از جريده نگاران - كه براي نشر فكر و ايده آل خود دست به قلم برده اند و اين حقايق تاسف آور را با من اعتراف مي نمايند، از اينكه با من هماهنگ شوند هراسی ندارند - بسياري از جرايد و يا براي ارتزاق [درطلب رزق و روزي بودن] يابراي كسب تعيينات شخصي يا براي انجام دادن مقاصد اين و آن، تاسيس شده است، زيرا قوة مميزة ملی با همة ضعف و ناتواني، معيار موفقيت هر يك از جرايد را به خوبي مشخص نموده است و به همين مناسبت، زايد مي دانيم كه به تکرار رجزخواني هاي ديگران مبادرت ورزیم

نشر معارف، يا حمايت از طبقه كارگر، يا عدم تمايل به اجانب و ساير چيزهاي ديگر در طي نمرات آتية شفق سرخ بهترمعلوم گشته وهويت جريده بهترمعرفی میشود


و اما در عقايد و افكار خود

همچنان كه تا كنون هيچگونه تبعيتي را نپذيرفته است، شايد در آتيه نيز متمايل به طرفين شود، زيرا در مقابل اوضاع ناگوار دنيا و حالت حاضره ايران، هيچ تكيه گاهي از مقامات خارجي یا داخلي وجود ندارد كه يك فكر آزاد سايه آن، نشو و نما يابد

اين انگلستان متمدن(!) است كه چنگال بي رحم او از خون برادران هندي و مصري ما رنگين است اين روسيه جوان است كه از پول رنجبران و دهاقين روسيه به ناز ّو تنعم راجه هاي تجمل دوست هند زندگاني كرده و يك ديباچه اميدبخشي نشان نمي دهد اين فرانسه انسانيت پرور(!) است كه با يك دست اليحه آزادي را در دست گرفته و با دست ديگر روح آزادي را در تونس و الجزاير خفه ميكند اين آمريكاي صلح جوست كه در پشت پرده «اصولُمنرو» به مكيدن ثروت دنيا و ادامه بدبختي بشر كمك مي نمايد


اما اشراف

ين طبقه كه پايه كرسي هاي منيع خود را روي پيكر هاي بيروح طبقه دوم و سوم گذاشته اند، اين مجسمه هاي شهوتراني كه. گلكاري پاركهاي خود را با خون مظلومين آبياري نموده اند، عقيدة ما، آن ها را براي مرگ سزاوار تر ميداند


و اما احزاب

مع االسف هنوز يك حزب نيرومندي كه روح عقيده، آن ها را به يكديگر مربوط نموده قوت ايمان، آن را در مقابل سیالب حوادث، متين پايدار ساخته باشد، وجود ندارد و اين تج ّمعاتي كه روي زمينه دوستي و رفاقت و تشخيص منافع حزبي نشو و نما يافته اند شايسته آن نيست كه يك فكر آزاد جريده آزاد راتابع تاكتيك خود نمايد. لذا در طريقة جريده نگاري، تابع فكر خودت محكوم حوائج جامعة خود وتايك درجة هماهنگ با احساسات ملت خود خواهيم بود